نمایش نتایج: از 1 به 20 از 20

موضوع: گیر دادن های مادرانه

2936
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    شماره عضویت
    8109
    نوشته ها
    1,999
    تشکـر
    2,867
    تشکر شده 3,828 بار در 1,232 پست
    میزان امتیاز
    12

    گیر دادن های مادرانه

    به مشکلی برخوردم که نمیتونم با حرفام مادرمو قانع کنم چونکه سخت میتونم حرفامو بهش بفهمونم وبرای اینکه نخواهد نفرین ودادو بیداد کنه چون بیماری اعصاب داره من معمولا کوتاه میام ولی اینبار کم اوردم واگه یاد اوری پستا نبود شاید کار اشتباهو میکردم ... چون درونگرا هستم . خیلی از حرفام تو دلم میماند واگه توی این 6 ماهی که تو این سایتی که خیلی مشکل دیدم وبا طرز فکرا وادمای متفاوت اشنا شدم. این پستم شاید یکم متفاوتت باشه!لطفا کمک کنید ولی نه با شعار یچیز قابل اجرا بگید ...
    امضای ایشان

    آموخته ام که:خدا عشقست و عشق تنهاخداست!
    آموخته ام: وقتی ناامید میشوم خدا،با تمام عظمتش،عاشقانه انتظار میکشد،دوباره به رحمتش امیدوارشوم!

    آموخته ام: اگر تاکنون به آنچه خواستم نرسیدم،خدا برایم بهترش را درنظر گرفته!

  2. 6 کاربران زیر از mahastey بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  3. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Jan 2015
    شماره عضویت
    11159
    نوشته ها
    2,325
    تشکـر
    4,306
    تشکر شده 2,986 بار در 1,492 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : گیر دادن های مادران

    سلام
    به نظر من اینجور وقتا بهترین کار شایدم تنها راه اینه که سعی کنی کمتر تو موقعیت بحث و کل کل قرار بگیری
    اگه میدونید مادرتون با حرفاتو قانع نمیشن و نمیتونید باهاشون حرفی بزنید بهتره کلا فاصلتونو ازشون بیشتر کنید تا هم ارامش هردوتون حفظ بشه هم تو دعواهایی که میشه حرمتاتون نشکنه....اگه موقعیتت طوریه که زیاد مجبور میشین باهاشون حرف بزنید و توضیح بدین یه کاری کنید این اتفاق کمتر بیفته مثلا زیاد خونه نباشین تا زیادم مجبور نشین باهاشون رودر رو بشین...

  4. 3 کاربران زیر از ملکه شیشه ای بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  5. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    شماره عضویت
    8109
    نوشته ها
    1,999
    تشکـر
    2,867
    تشکر شده 3,828 بار در 1,232 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : گیر دادن های مادران

    خوب اخه مادرم بمن وابسته هستش حالا بخاطر علاقه زیادش و راحت گیر دادن واینکه هر حرفی رو بمن میگه ووقتی زیاد بیرون باشم نگرانم میشه ومیگه بمون پیشم
    امضای ایشان

    آموخته ام که:خدا عشقست و عشق تنهاخداست!
    آموخته ام: وقتی ناامید میشوم خدا،با تمام عظمتش،عاشقانه انتظار میکشد،دوباره به رحمتش امیدوارشوم!

    آموخته ام: اگر تاکنون به آنچه خواستم نرسیدم،خدا برایم بهترش را درنظر گرفته!

  6. کاربران زیر از mahastey بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  7. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6231
    نوشته ها
    374
    تشکـر
    1,518
    تشکر شده 566 بار در 230 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : گیر دادن های مادران

    سلام
    به نظرم یکم تغییر تو خودت ایجاد کن
    سعی کن به مامانت نزدیک شی بیشترباهاش درمورد مسائل مختلف حرف بزنی
    خنده رو باشی هر چیزی که به نظرت جالب میاد بری براش تعریف کنی
    مگه نمیگی بیماریه اعصاب داره پس سعی کن بخندونیش بهش ارامش بدی
    لابلای این حرفا هم درمورد مشکلاتت باهاش حرف بزنی اینجوری به نظرم خیلی بهتر جواب میده
    خودت میگی بهت وابستس پس یکم بیشتر باهاش وقتتو بگذرون مادرته جای دوری نمیره محبتات
    امضای ایشان
    اگر میخواهی محال ترین اتفاق زندگیت رخ بدهد
    باور محال بودنش را عوض کن


  8. 2 کاربران زیر از naz gol بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  9. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    شماره عضویت
    8109
    نوشته ها
    1,999
    تشکـر
    2,867
    تشکر شده 3,828 بار در 1,232 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : گیر دادن های مادران

    خو وقتی میخام ب زبون خودم باهاش محبت کنم جواب عکس میده ومن میمونم که با اعصاب داغونمون چکار کنیم داروهای اعصابم بعضی وقتا هر کار میکنم نمیخوره
    امضای ایشان

    آموخته ام که:خدا عشقست و عشق تنهاخداست!
    آموخته ام: وقتی ناامید میشوم خدا،با تمام عظمتش،عاشقانه انتظار میکشد،دوباره به رحمتش امیدوارشوم!

    آموخته ام: اگر تاکنون به آنچه خواستم نرسیدم،خدا برایم بهترش را درنظر گرفته!

  10. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    7052
    نوشته ها
    1,135
    تشکـر
    6,692
    تشکر شده 1,280 بار در 640 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : گیر دادن های مادران

    سلام. مهستی جونم بنظرمن یکم باهاش حال کن مث دوستات ج جوری باهاشون راحتی اصلا تو حرف زدن باهاش راحت باش فکر نکن مادرت فکر کن دوستت

    سعی نکن قرص اعصاب بش بدی سعی کن بیشتر باهاش بیرون بری انرژی مثبت بش بده و کاری کن سالم بش باهاش برو پارک و بدو صب زود کاری کن این تنش ها از بدنش خارج بش تا هم تو ارامش بگیری و هم خودش

    منم ی مدت خیلی فکر و خیال میکردم خانوادم منو بردن پیش دکتر اعصاب بد قرصاشو اندازه ی هفته خوردم دیگه قطع کردمشون الکی میگفتم خوردم چون اون قرص ها واقعا رو سیستم بدن تاثیر بدی میزارن باید براش بنظر من شادی بیشتر و سعی کن ی همه چیزو با مراعت و کاملا ریلکس و با محبت بش بگی و باهاش باشی حتی اگر نصیحت میکنندت بگو چشم بزار خیالش از تو راحت باش میدونم قلبتپاککتر از ایناست درست گلم

  11. 2 کاربران زیر از satare بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  12. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    شماره عضویت
    8109
    نوشته ها
    1,999
    تشکـر
    2,867
    تشکر شده 3,828 بار در 1,232 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : گیر دادن های مادران

    مرسی گلم ولی بعضی وقتا این کارای رو گفتی نمی شه چون مامانم بیسواده بعدشم با بیرون رفتن دل خوششی نداره چون مذهبی وخشکه کلا با اینکه با اینکه با هام خوبه ولی بعضی اوقات مثل الان یه گیرای در مورد کارام میده ومن نمیتونم باهاش بحرفم وباز عصبی تر میشه
    امضای ایشان

    آموخته ام که:خدا عشقست و عشق تنهاخداست!
    آموخته ام: وقتی ناامید میشوم خدا،با تمام عظمتش،عاشقانه انتظار میکشد،دوباره به رحمتش امیدوارشوم!

    آموخته ام: اگر تاکنون به آنچه خواستم نرسیدم،خدا برایم بهترش را درنظر گرفته!

  13. کاربران زیر از mahastey بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  14. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    7052
    نوشته ها
    1,135
    تشکـر
    6,692
    تشکر شده 1,280 بار در 640 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : گیر دادن های مادران

    خب پس سعی کن حرصشو در نیاری اروم باش و یک نفس عمیق بکش دنیا دو روز پس ازش لذت ببر جدی میگم شاید لحظه ا ی ک الان توش هستیم دیگه نباش پس محبت کن بش . سعی کن زیاد بحث نکنی حتی اگر با کارهای تو مخالف و بهت میگه انجامشون نده سعی کن خونسرد باشی و دلشو نشکنی

  15. 2 کاربران زیر از satare بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  16. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    شماره عضویت
    14761
    نوشته ها
    45
    تشکـر
    36
    تشکر شده 44 بار در 25 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : گیر دادن های مادران

    گاهی اوقات درسته مادرا بد جور کلیک میکنن من به شخصه تو این مواقع فقط به مادر نگاه میکنم تا خوب خودشو خالی کنه اینجوری هیچی پیش نمیاد تازه مامانم وقتی اروم میشه میاد ازم معذرت میخواد که سرم داد زده یا هر چیز دیگه بعدش باهم مشکلمونو حل میکنیمالبته طور ینگاش نکنی بیشتر اعصابش بریزه بهم مظلومانه سکوت کن میفهمی که چی میگم
    امضای ایشان
    • نه تو می مانی نه اندوه

    • ونه هیچیک از مردم این ابادی

    • به حباب نگران لب یک رود قسم

    • و به کوتاهی ان لحظه شادی که گذشت

    • غصه هم میگذرد

    • انچنانی که فقط خاطره ای می ماند

    • لحظه ها عریانند

    • به تن لحظه خود جامه اندوه مپوشان هرگز

  17. 3 کاربران زیر از a.b بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  18. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6691
    نوشته ها
    4,297
    تشکـر
    18,649
    تشکر شده 9,823 بار در 3,399 پست
    میزان امتیاز
    16

    پاسخ : گیر دادن های مادران

    سلام

    حدس میزنم که مشکل شما توی ارتباط برقرار کردن باشه و یک چیز طبیعی شده توی خانواده ی اکثر ماها
    وقتی توی ارتباط به مشکل بر میخوری خودت مسئولیتش رو به عهده بگیر و مدیریتش کن ( حفظ آرامش و خونسردی حرف اول رو میزنه )
    وقتی به مسئله ای بر میخورین و نمیمتونین با همدیگه حل کنید سعی نکن که بخوای تغییری در مادرت ایجاد کنی
    بهتره که این تغییر رو در خودت اینجاد کنی ، نحوه صحبت کردن ، نحوه گوش دادن و رسیدگی به مسئله

    گوش بده ببین حرفی که میخواد بزنه چیه ( گوش دادن توی ارتباط یک هنر و گام اول ) هنگاه گوش دادن به احساسات فرد مقابل توجه کن ، بزار خوب حرفشو بزنه ، وادارش کن به صحبت کردن ، صحبت هاشو بازتاب کن تا بدونه گوش میدی ، با صورت و بدن گوش بده مثل تکان دادن سر ، چشم تو چشم ، مکالمه بسته نداشته باش که یعنی حرفتو سریع تموم کن
    بعد حرف ها تو صریح و صادق به صورت خلاصه و مختصر بگو ، به صورتی که شفاف سازی بشه بدون اینکه بخوای مادرتون رو قضاوت کنین
    بعد سر همون مسئله که پیش اومده تا حدودی باهاش همدردی و همدلی کن ، مثلاً اگه عصابش خورد شده و ناراحته پرخاشگری میکنه ، بگو این مسئله باعث ناراحتیت شده ؟
    موقع همدلی و همدرد هیچ وقت قضاوت نکن سعی کن شنوده باشی تا اون حرفاشو بزنه و یکم تخلیه بشه
    بهش احترام بزار به احساستش سریع صحبت هاش رو رد نکن ( چه مستقیم و چه غیر مستقیم )
    همیشه یادت باشه بقیه مثل ما فکر نمیکنن ، احساس نمیکنن ، و متفاوت با ما به دنیا نگاه میکنن .
    بعدش اگه مخالفتی داری میتونی با شیوه مناسب بیانش کنی :
    با صدای بلد حرف زدن ، داد بیداد و عصبانیت جنگو جدال مطمعنن به نتیجه ای نمیرسیم ، لحن صحبت کردن خیلی میتونه تاثیر داشته باشه اگه تحقیر آمیز صحبت کنیم نتیجه اش مطبوب نیست .

    با آرامش و حوصله رابطه بین مادر و خودت رو مدیریت کن مسئولیتش هم خودت به عهده بگیر به نحوی که اگه موفق نشدی خودت تلاش کنی برای موفق شدن نه اینکه توقع داشته باشی اون تلاش کنه .

  19. 4 کاربران زیر از reza1 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  20. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    شماره عضویت
    14759
    نوشته ها
    90
    تشکـر
    136
    تشکر شده 108 بار در 51 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : گیر دادن های مادران

    نقل قول نوشته اصلی توسط mahestey نمایش پست ها
    به مشکلی برخوردم که نمیتونم با حرفام مادرمو قانع کنم چونکه سخت میتونم حرفامو بهش بفهمونم وبرای اینکه نخواهد نفرین ودادو بیداد کنه چون بیماری اعصاب داره من معمولا کوتاه میام ولی اینبار کم اوردم واگه یاد اوری پستا نبود شاید کار اشتباهو میکردم ... چون درونگرا هستم . خیلی از حرفام تو دلم میماند واگه توی این 6 ماهی که تو این سایتی که خیلی مشکل دیدم وبا طرز فکرا وادمای متفاوت اشنا شدم. این پستم شاید یکم متفاوتت باشه!لطفا کمک کنید ولی نه با شعار یچیز قابل اجرا بگید ...




    ای خدا خیرت بده حرف دل منو شما زدی
    الان مادر منم همینجوریه
    اینقدر گیر میده که نگوووووووووووووو
    به همه چیزت هاااا
    از لباس مانتو.... گرفته تا اخلاقه ....
    و مشکلم اینه که نمیذاره با دوستام جایی برم از خونشون گرفته و بیرون
    البته خدارو شاکرم هااا
    نسبت به بعضی از مامانا خیلییی بهتره ولی خوب منم دل دارم دوس دارم برم بیرون با دوستام
    خوب نظری درباره ی من ندارین؟؟

  21. کاربران زیر از mitra1379 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  22. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    شماره عضویت
    8109
    نوشته ها
    1,999
    تشکـر
    2,867
    تشکر شده 3,828 بار در 1,232 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : گیر دادن های مادران

    سلام داداش رضا
    مادرا معمولا از نوع نگاه زود پی اصل موضوع میبرند مادرم اتفاقا الان اومد تو اتاقم وگفت حالت خوب نیست میخاستم کاریو برام انجام بدی منم گفتم نمکینم چونکه دلمو ش************دی گفتش من اصلا قصد بدی نداشتم ب قول خودتتون شاید حرفیدن وگوش دادنم نیاز ب تمرین وتغییر روش داره .
    خو ممکنه مدتی همدلی وصحبت کردنو داشته باشیم باز بهم بخوره!واینکه چون مامانم سن بیشتری داره هر چی هم بگم قبول نمیکنه بخاطر همین یه حرفای زدم نمیدونم سعی میکنم که بهتر شیم
    ممنون
    ویرایش توسط mahastey : 05-12-2015 در ساعت 08:05 PM
    امضای ایشان

    آموخته ام که:خدا عشقست و عشق تنهاخداست!
    آموخته ام: وقتی ناامید میشوم خدا،با تمام عظمتش،عاشقانه انتظار میکشد،دوباره به رحمتش امیدوارشوم!

    آموخته ام: اگر تاکنون به آنچه خواستم نرسیدم،خدا برایم بهترش را درنظر گرفته!

  23. کاربران زیر از mahastey بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  24. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    شماره عضویت
    8109
    نوشته ها
    1,999
    تشکـر
    2,867
    تشکر شده 3,828 بار در 1,232 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : گیر دادن های مادران

    نقل قول نوشته اصلی توسط mitra1379 نمایش پست ها
    ای خدا خیرت بده حرف دل منو شما زدی
    الان مادر منم همینجوریه
    اینقدر گیر میده که نگوووووووووووووو
    به همه چیزت هاااا
    از لباس مانتو.... گرفته تا اخلاقه ....
    و مشکلم اینه که نمیذاره با دوستام جایی برم از خونشون گرفته و بیرون
    البته خدارو شاکرم هااا
    نسبت به بعضی از مامانا خیلییی بهتره ولی خوب منم دل دارم دوس دارم برم بیرون با دوستام
    خوب نظری درباره ی من ندارین؟؟
    سلام دوست عزیز خوب تو این مواقع چکار میکنی .کوتاه میای چون مشکلمونم یکیه من امروز تو مبارزه تسلیم شدم خخخخ
    امضای ایشان

    آموخته ام که:خدا عشقست و عشق تنهاخداست!
    آموخته ام: وقتی ناامید میشوم خدا،با تمام عظمتش،عاشقانه انتظار میکشد،دوباره به رحمتش امیدوارشوم!

    آموخته ام: اگر تاکنون به آنچه خواستم نرسیدم،خدا برایم بهترش را درنظر گرفته!

  25. کاربران زیر از mahastey بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  26. بالا | پست 14

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    شماره عضویت
    8109
    نوشته ها
    1,999
    تشکـر
    2,867
    تشکر شده 3,828 بار در 1,232 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : گیر دادن های مادران

    نقل قول نوشته اصلی توسط a.b نمایش پست ها
    گاهی اوقات درسته مادرا بد جور کلیک میکنن من به شخصه تو این مواقع فقط به مادر نگاه میکنم تا خوب خودشو خالی کنه اینجوری هیچی پیش نمیاد تازه مامانم وقتی اروم میشه میاد ازم معذرت میخواد که سرم داد زده یا هر چیز دیگه بعدش باهم مشکلمونو حل میکنیمالبته طور ینگاش نکنی بیشتر اعصابش بریزه بهم مظلومانه سکوت کن میفهمی که چی میگم
    اینقد سکوت مظلومانه ای کرده ام که همیشه فک میکنند این نشانه رضایت من است ..!خخخخ
    امضای ایشان

    آموخته ام که:خدا عشقست و عشق تنهاخداست!
    آموخته ام: وقتی ناامید میشوم خدا،با تمام عظمتش،عاشقانه انتظار میکشد،دوباره به رحمتش امیدوارشوم!

    آموخته ام: اگر تاکنون به آنچه خواستم نرسیدم،خدا برایم بهترش را درنظر گرفته!

  27. بالا | پست 15

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    شماره عضویت
    14761
    نوشته ها
    45
    تشکـر
    36
    تشکر شده 44 بار در 25 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : گیر دادن های مادران

    نقل قول نوشته اصلی توسط mahestey نمایش پست ها
    اینقد سکوت مظلومانه ای کرده ام که همیشه فک میکنند این نشانه رضایت من است ..!خخخخ
    نمیدونم واقعا حرفی واسه زدن ندارم من روشمو گفتم شاید واسه تو هم جواب بده بهترین راه همون چیزیه که داداش رضا گفت
    امضای ایشان
    • نه تو می مانی نه اندوه

    • ونه هیچیک از مردم این ابادی

    • به حباب نگران لب یک رود قسم

    • و به کوتاهی ان لحظه شادی که گذشت

    • غصه هم میگذرد

    • انچنانی که فقط خاطره ای می ماند

    • لحظه ها عریانند

    • به تن لحظه خود جامه اندوه مپوشان هرگز

  28. کاربران زیر از a.b بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  29. بالا | پست 16

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6691
    نوشته ها
    4,297
    تشکـر
    18,649
    تشکر شده 9,823 بار در 3,399 پست
    میزان امتیاز
    16

    پاسخ : گیر دادن های مادران

    نقل قول نوشته اصلی توسط mahestey نمایش پست ها
    سلام داداش رضا
    مادرا معمولا از نوع نگاه زود پی اصل موضوع میبرند مادرم اتفاقا الان اومد تو اتاقم وگفت حالت خوب نیست میخاستم کاریو برام انجام بدی منم گفتم نمکینم چونکه دلمو ش************دی گفتش من اصلا قصد بدی نداشتم ب قول خودتتون شاید حرفیدن وگوش دادنم نیاز ب تمرین وتغییر روش داره .
    خو ممکنه مدتی همدلی وصحبت کردنو داشته باشیم باز بهم بخوره!واینکه چون مامانم سن بیشتری داره هر چی هم بگم قبول نمیکنه بخاطر همین یه حرفای زدم نمیدونم سعی میکنم که بهتر شیم
    ممنون
    خب باید یک ارتباط نمیشه موفق شد ، باید تمرین کرد ، کم کم با حوصله
    همین که اومده حالت رو پرسیده ، یعنی به خودت و احساساتت اهمیت میده ، و در جواب تو که به خاطر ناراحت بودنت حوصله صحبت کردن نداشی و ردش کردی اونم خواسته بهت فضا بده تا خودتو یکم آروم کنی
    میتونی یکم بعد اینکه آروم شدی بری باهاش صحبت کنی
    باهاش ارتباط برقرار کن ، همدلی کن ، اگه خودت تسلیم شی مطمعنن به نتیجه مطلوب که دوست داری نمیرسی
    پیدا کردن مهارت تو ارتباط برقرار کردن نیاز به تمرین داره ، شما اعتماد بنفس و جرات جلو رفتن رو باید داشته باشی تا موفق بشی

  30. بالا | پست 17

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    شماره عضویت
    8109
    نوشته ها
    1,999
    تشکـر
    2,867
    تشکر شده 3,828 بار در 1,232 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : گیر دادن های مادران

    نقل قول نوشته اصلی توسط reza1 نمایش پست ها
    خب باید این ارتباط رو نمیشه موفق شد ، باید تمرین کرد ، کم کم با حوصله

    پیدا کردن مهارت تو ارتباط برقرار کردن نیاز به تمرین داره ، شما اعتماد بنفس و جرات جلو رفتن رو باید داشته باشی تا موفق بشی
    سعی میکنم امیدوارم همیشگی شه برای هرکاری تمرین بهترین راهکاره
    گاهی وقتا بهم گفته میشه اعتماد ب نفست بالاس
    ولی ترسم زیاده خخخ
    امضای ایشان

    آموخته ام که:خدا عشقست و عشق تنهاخداست!
    آموخته ام: وقتی ناامید میشوم خدا،با تمام عظمتش،عاشقانه انتظار میکشد،دوباره به رحمتش امیدوارشوم!

    آموخته ام: اگر تاکنون به آنچه خواستم نرسیدم،خدا برایم بهترش را درنظر گرفته!

  31. کاربران زیر از mahastey بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  32. بالا | پست 18

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6350
    نوشته ها
    545
    تشکـر
    884
    تشکر شده 624 بار در 313 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : گیر دادن های مادرانه

    منم مثل شمام
    روشی که من استفاده میکنم اینه که به حرفشون گوش میدم هرچی میگن میگم چشم ولی تو یه موقعیت مناسب کاری که خودم دوست دارم انجام میدم تازه یواشکی کاری رو انجام دادن اینقدر حال میدهههههه
    با مرور زمان و بزرگ شدنت هم اخلاقت تغییر میکنه و هم پدر و مادرت تغییر میکنن
    خیلی سخت نگیر
    به نظرم جلب توجه والدین خیلی مهمه
    مشکلت رو نمیدونم ولی بدون من دختری بودم اگه 2 دقیقه دیرتر از مدرسه میومدن خونه(تازه مدرسه و خونمون بهم چسبیده بود و صدای مدرسه کاملا تو خونه بود) مامانم میومد دم در دنبالم ولی الان تا 11 شب هم شده تنها بیرون بودم
    زمان لازمه ولی مطمن باش همه چیز شدنیه
    امضای ایشان
    Who looses today, won’t find tomorrow, There is nothing important as today

  33. 2 کاربران زیر از بهشت بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  34. بالا | پست 19

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    شماره عضویت
    8109
    نوشته ها
    1,999
    تشکـر
    2,867
    تشکر شده 3,828 بار در 1,232 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : گیر دادن های مادرانه

    مشکلم تا حدودی رفع شده امیدوارم برنگردهه خخخخخخخ
    امضای ایشان

    آموخته ام که:خدا عشقست و عشق تنهاخداست!
    آموخته ام: وقتی ناامید میشوم خدا،با تمام عظمتش،عاشقانه انتظار میکشد،دوباره به رحمتش امیدوارشوم!

    آموخته ام: اگر تاکنون به آنچه خواستم نرسیدم،خدا برایم بهترش را درنظر گرفته!

  35. بالا | پست 20

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    شماره عضویت
    14759
    نوشته ها
    90
    تشکـر
    136
    تشکر شده 108 بار در 51 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : گیر دادن های مادران

    نقل قول نوشته اصلی توسط mahestey نمایش پست ها
    سلام دوست عزیز خوب تو این مواقع چکار میکنی .کوتاه میای چون مشکلمونم یکیه من امروز تو مبارزه تسلیم شدم خخخخ

    فعلا که میگذرونیم

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد